در پاسخ به پست‌های اخیر وبلاگ

آبگینه

نظام جمهوری اسلامی شاید مقدّس نباشد، امّا بی‌گمان "مقدّس!" هم نیست. قبلاً عنوان کرده بودم که آن اندازه‌ای که دیار آذربایجان تفکیک دو مفهوم مشروعیّت و مقبولیّت را فهمیده و فی‌المثل فرزند خود را در سال 88 رها کرده(!)، جاهای دیگر به مرکزیّت شمال تهران نفهمیده یا نخواسته‌اند بفهمند. به خاطر همین مقاومت آنان، اکنون دوباره مانند زمان شاه، ارزش‌های انقلاب به ضدّارزش و ضدّارزش‌ها به ارزش تبدیل شده‌اند؛ و این جابجایی ارزش‌هاست که داد همۀ دلسوزان ملّت ایران را درآورده است. برای این تفکیک مثالی می‌زنم: 

بنده‌خدایی بعد از نثار بد و بیراه‌های مربوط و نامربوط به نظام جمهوری اسلامی، می‌گفت "جمهوری اسلامی نسبت به نظام‌های اطراف طلاست، ولی نسبت به آنچه باید باشد زباله است"!! این سخن بدان می‌ماند که بگوییم: هر انسانی نسبت به انسان‌های شقی‌تر از خود اهل سعادت و نسبت به انسانهای سعیدتر از خود اهل شقاوت است. نتیجۀ این نسبی‌گرایی چه می‌شود؟ زیر سؤال رفتن عدل خدا و بلکه عقل خدا! یعنی پروردگار متعال -نعوذبالله- بر اساس هوای نفس خود یکی را به بهشت و دیگری را به دوزخ خواهد برد. بلکه قضاوت صحیح این است که بگوییم: وجود هر انسانی از دوگانه‌ای تحت عنوان طبیعت زمینی و فطرت آسمانی تشکیل شده است. اگر نیمۀ پست بر نیمۀ متعالی غلبه کرد، شخص در کل انسان شقاوتمندی است و اگر نیمۀ متعالی بر نیمۀ پست غلبه کرد، در کل انسان سعادتمندی است. در مورد یک نظام هم اوضاع چنین است و چنین تفکیکی همیشه لازم است.

مشروعیّت نظام جمهوری اسلامی بر پایۀ اصل رابطۀ امّت با امامت است که در سه منبع عمدۀ قانون اساسی، وصیّت‌نامۀ امام راحل و بیانات امام حاضر به تفصیل روشن شده است. مقبولیّت آن بر پایۀ عملکرد مسئولان حوزۀ دیوانسالاری کشور به‌خصوص -در شرایط فعلی- در حیطۀ معیشت مردم است که همه اقرار می‌کنند نامطلوب است. اگر قرار بود عملکرد غلط و شرم‌آور امثال

ا.جگ.کش و هر خر عوضی دیگری اصل نظام را زیر سؤال ببرد که مردم از همان زمان

اح.بص قافیه را باخته بودند. مردم اصل این نظام را با امام خمینی(ره) شناخته‌اند و نه با این زباله‌ها و تقدّس آن از نوع تقدّس اوست. ممکن است در جاهایی هم از سر زباله‌دوستی(!) انتخاب‌های اشتباهی کرده باشند؛ امّا حتّی اگر تمام مسئولین را زباله بدانیم، باز راه انتخاب باز است و نفرین آنها از جمله دعاهایی است که مستجاب نمی‌شود. علّت آن هم مشخّص است: خدا در این مورد ما را به انتخاب -اصلح هم اگر نشده- خیرالموجودین دعوت کرده است. به عبارت دیگر یعنی همان تفکیک زباله‌ها! چرا که هیچ دو فرد در جهان وجود کاملاً عین یکدیگر نیستند و باز یکی ولو اندکی از دیگری بهتر خواهد بود. تشخیص آن کمی بصیرت می‌خواهد. اگر در انتخابات شرکت کرده و گروهی را روی کار آورده‌ایم که بعدها خود از دست‌شان ناله و فریاد کنیم، به بی‌بصیرتی خود خندیده‌ایم. نفرین‌نامۀ سیف فرغانی مال دورانی بود که مردم در انتخاب حاکمان دخالتی نداشته‌اند و مصداقی در این دوران ندارد. اگر شرکت کرده و به گروه مقابل رأی داده‌ایم، فکر نکنم آنها از اینها بدتر بوده باشند. اگر هم از اساس شرکت نکرده‌ایم، لابد مردم وضع موجود را دوست دارند و بدان راضی هستند. مزاحم آسایش‌شان نشویم.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها