قانون منع به کار گیری بازنشستگان، چندی پیش به تصویب رسید؛ ولی مثل اکثر قوانین دیگر از این سنخ، چنان دچار تبصره و استثنا شد که عملاً از حیّز انتفاع ساقط شد! به طوری که حضرت امام چندی پیش با رسانه‌ای کردن بحثی که در حاشیۀ درس خارج فقه خود در این خصوص داشتند، مطلب را چنین با مردم در میان گذاشتند که: گاهاً در میان مدیران بازنشسته افرادی پیدا می‌شوند که نظر به سوابق و تجارب مدیریّتی که دارند، کنار رفتنشان صلاح دیده نمی‌شود. اینجاست که اطرافیان آنان متوسّل به ولیّ فقیه می‌شوند و جواز ادامۀ فعّالیت او را به وسیلۀ حکم حکومتی دریافت می‌کنند». حضرت در این سخنان، نیتی خود از این وضع را به طور ضمنی ابراز داشتند؛ آنجا که خطاب به طلبه‌ای که بر سر ایشان داد زده و در این باره توضیح خواسته بود، گفتند: اشتباه شما اینجا بود که سر بنده داد زدید». بدون کوچکترین توجّهی به مسئلۀ تکامل نسل‌ها -خصوصاً در ایران بعد از انقلاب- روال کلّی این است که جوانان نسبت به پیران پرانرژی‌تر و پیران نسبت به جوانان پرتجربه‌ترند. علاوه بر آن، احتیاجات مادّی جوانان به یقین چندین برابر پیران و پیشکسوتان است. پس عقل سلیم ایجاب می‌کند پیشکسوتان و باتجربگان -اگر هم کنار رفتنشان به مصلحت نیست- در سمت‌هایی مانند معاون و مشاور مشغول به ادامۀ کار شوند و جوانان در سمت‌های اجرایی. اکنون دیده می‌شود که این قاعده حتّی به رغم قانون شدنش اجرا نمی‌شود. علّت چیست؟ چرا بازنشستگانی که اغلب تخصّصی هم در سمت متصرّفی خود ندارند، هنگام رسیدن موعد کناره‌گیری، مفید و تأثیرگذار تشخیص داده می‌شوند و جوانان پراستعداد که امکان تحصیل و کسب تجربۀ مدیریّتی در بیش از یک رشته را نتوانسته‌اند به دست بیاورند، هنگام جستجوی شغل با بهانۀ همیشگی "تخصّص‌گرایی" مواجه می‌شوند؟ شاید یک علّتش همان باشد که در روایات اسلامی تأکید شده و شاعر نیز گفته است که:
آدمی پیر چو شد، حرص جوان می‌گردد
خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد؛
و یا:
ریشۀ نخل کهنسال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را.

امّا این یک طرف قضیّه است. طرف دیگر برمی‌گردد به باور نداشتن نیروها و ظرفیّت‌های جوانان در میان خودمان. این نیز علل مختلفی می‌تواند داشته باشد. یک علّتش کم‌توانی و کم‌مایگی ناظران و داوران است. یک مثال: هر ساعت 60 دقیقه و هر دقیقه 60 ثانیه است. ساعت‌های کامپیوتری هنگام نمایش 1 دقیقه به 1 بامداد، عدد 00:59 را روی صفحۀ خود نمایش می‌دهند و یک دقیقه بعد از آن، عدد 01:00 را. اگر دو نقطۀ وسط اعداد را نادیده بگیریم، اوّلی به صورت 59 و دوّمی به صورت 100 خوانده می‌شود؛ ولی می‌دانیم که در عالم واقع، بعد از 59 تازه باید 60 و 70 و 80 و 90 بیاید و 100 بعد از 99 است نه 59. انسان‌هایی که توانایی‌هایشان در حدّ 50 تا 60 % است، نه چشم دیدن توان بالای آن را دارند و نه یارای باور آن را. برای همین، وقتی با توانایی‌های در حدّ 70 % و 80 % و 90 % -که باز فاصلۀ زیادی با 100 % دارد- مواجه می‌شوند، آن را انکار کرده و نادیده می‌گیرند. برای همین احتمال مطرح شدنشان را هم -جز در دلقک‌بازی‌های عصر جدید!- مسکوت می‌گذارند تا چه رسد که اجازۀ بهره‌برداریشان را بدهند. قضیّه این است و نه معضل همیشگی ایجاد شغل.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها